معنی ختم المتین

حل جدول

ختم المتین

کسی که در توکل استوار نیست، اگر این اسم شریف «اَلمَتین» را هر روز سیصد و شصت و شش (۳۶۶) بار بخواند، به یقین در توکل استوار شود و اگر به جهت ادای قرض در هر روز ورد کند، کفایت گردد.


المتین

کسی که در توکل استوار نیست، اگر این اسم شریف «اَلمَتین» را (۳۶۶) بار بخواند، به یقین در توکل استوار شود و اگر جهت ادای قرض در هر روز به این عدد ورد کند، کفایت گردد.


حبل المتین

ریسمان محکم

لغت نامه دهخدا

المتین

المتین. [اَ م َ ت ِ] (اِخ) دهی است از دهستان بساکوه بخش کلات شهرستان درگز، در 95 هزارگزی جنوب خاوری کلات. در دره واقع و سردسیر است. سکنه ٔ آن 149 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از چشمه و رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات و بنشن، و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


ذوالقوة المتین

ذوالقوه المتین. [ذُل ْ ق ُوْ وَ تِل ْم َ] (ع ص مرکب) خداوند نیروی استوار. (دهار). || (اِخ) یکی از اسماء صفات خدای تعالی است.


حبل المتین

حبل المتین. [ح َ لُل ْ م َ] (ع اِ مرکب) رسن استوار. رشته ٔ محکم. عروهالوثقی. || شریعت اسلام. || قرآن. (دهار) (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی). و در شواهد ذیل گاه معنی شریعت و گاه قرآن و گاه شاید معنی اصلی آن مراد باشد:
مگر خدمت تست حبل المتین
که نوعی است از طاعت ذوالمنن.
فرخی.
این جهان و آن جهان از خدمتش حاصل شود
خدمت محمود او را ساخته حبل المتین.
فرخی.
برترین جای مرا پایگه خدمت اوست
پایه ٔ خدمت او نیست مگرحبل متین.
فرخی.
یکی ماء معین آمد، دگر عین الیقین آمد
سیم حبل المتین آمد، چهارم عروهالوثقی.
منوچهری.
خاک پایت چرخ را بهر امان
بوده چون دین الهدی حبل المتین.
خاقانی.
شبرو که دید ساخته نور مبین چراغ ؟
بختی که دید یافته حبل المتین زمام ؟
خاقانی.
بمغان آی تا مرابینی
دور حبل المتین کنم زنار.
خاقانی.
ز بوی خلقش حبل الورید یافت حیات
ز فر لطفش حبل المتین گرفت بها.
خاقانی.
و رجوع به حبل متین شود.


ختم

ختم. [خ َ] (ع اِ) انگوین. (از مهذب الاسماء). انگبین. || دهانه های انگبین. (از منتهی الارب) (متن اللغه) (معجم الوسیط). || مُهر. ج، ختوم. (از یادداشت مؤلف). || رَین. (از یادداشتهای مؤلف). || طبع. (از یادداشتهای مؤلف). || پایان گفتار و کلام:
چو شد ختم گفتار بیور همه
مر آنرا شنیدند شاه و رمه.
فردوسی.
|| آخر. سرانجام. پایان. انتهاء. تمام. انجام. (ناظم الاطباء). || بپایان رسیده. تمام شده. پایان امری بوجهی که تو گویی دیگر آن امر را پایانی به این خوبی وکمال نیست:
سخن گفتن به که ختم است میدانی و می پرسی
فلک را بین که می گوید بخاقانی بخاقانی.
خاقانی.
سلطنت امروز ختم بر پسر طغرل است
کایت حق پروری در گهر طغرل است.
خاقانی.
تو گویی تا قیامت زشت رویی
برو ختم است و بر یوسف نکویی.
سعدی (گلستان).
|| (اِمص) فاتحه خوانی. بعزای کسی نشستن. تذکر کسی.
- ختم امری بودن، واجد آن امر بحد نهائی بودن. آن صفت را بحدی داشتن که تو گویی دیگر نمی تواند کسی آنرا به این کمال دارا باشد چون: فلانی ختم حقه بازهاست، فلانی ختم بی شرفهاست.
- ختم امن یجیب، انجام تشریفات مذهبی است که با تکرار جمله ٔ «امّن یجیب المضطر اذا دعاه فیکشف السوء» (قرآن 62/27) همراه است، کنایه از تضرع و بدبختی نیز می باشد.
- ختم چهار ضرب، انجام تشریفات مذهبی است که با ذکر عبارت: «اللهم العن عمر ثم ابابکر و عمر ثم عثمان و عمر ثم عمر ثم عمر» همراه است.
- ختم حق، مهر الهی. کنایه است از آیه «ختم اﷲ علی قلوبهم...» (قرآن 7/2) آن سرپوش و دربستگی که حق بر امری میزند:
بازدان کز چیست این روپوشها
ختم حق بر چشمها و گوشها.
(مثنوی).
- ختم سخن، پایان سخن. نهایت کلام:
خاتمه ٔ فکرت و ختم سخن
نام خدایست بر او ختم کن.
نظامی.
- ختم عمل، قرارداد. (ناظم الاطباء).
- || سرانجام. (از ناظم الاطباء).
- ختم قرآن، یک دور قرآن را از ابتداء تا انتهاء خواندن.
- ختم کمال، نهایت کمال. انتهای کمال:
ختم کمال گوهر عباس مقتفی
که اعزاز یافت گوهر آدم ز جوهرش.
خاقانی.
- ختم نبوت، کسی که نبوت بر او ختم شده باشد. کنایه از حضرت محمدبن عبداﷲ است:
یکی ختم نبوت گشته ذاتش
یکی ختم ممالک بر حیاتش.
نظامی.
- مجلس ختم، مجلس فاتحه خوانی. مجلس عزای کسی. مجلس ترحیم. مجلس یادبود مرده.

ختم. [خ َ ت َ] (ع اِ) مهر. انگشتری. (از منتهی الارب) (متن اللغه).

ختم. [خ َ] (ع مص) مهر کردن چیزی. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (از منتهی الارب). || پوشانیدن دهان ظرف غذا یا شراب بگل یا موم تا نه از آن چیزی خارج شود و نه بدان چیزی داخل. منه: لیسقون من رحیق مختوم. (از معجم الوسیط). || مهر کردن نامه. امضاء کردن نامه با انگشتری. (از اقرب الموارد) (متن اللغه) (معجم الوسیط). منه: ختم الکتاب و علی الکتاب. || مهر نهادن بر دل کسی تا فهم نکند بچیز و بر نیاید از آن چیزی. (از منتهی الارب) (متن اللغه) (معجم الوسیط): ختم اﷲ علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه. (قرآن 7/2). || رسیدن به آخر چیزی (از منتهی الارب). و چون: هذاالمرهم... دواء «نافعاً»... فی ختم الجراحات و ادمالها. (ابن البیطار). || تمام گردانیدن و تمام خواندن آن. (از منتهی الارب) (متن اللغه) (اقرب الموارد). منه: ختم الکتاب و نحوه. || تمام گردانیدن. و خواندن همه ٔ قرآن. (دهار) (زوزنی): ختم القرآن. || بستن در خود بر دیگری. اعراض کردن. رو نشان ندادن. (از معجم الوسیط). منه: ختم بابه علی فلان، ای اعرض عنه. (از متن اللغه). || برگزیدن کسی بر دیگری. برکشیدن. در خانه خود بر دیگری گشودن. منه: ختم بابه له، ای آثره علی غیره. (از معجم الوسیط) (متن اللغه). || آب نخستین بکشت دادن. اولین آب بزراعت دادن. پس از تخم افکندن اولین آب به روی کشت بستن. (از معجم الوسیط) (متن اللغه). منه: ختم الزرع. || گرد آوردن زنبوران اندک موم رقیق تراز موم لانه و مالیدن وی بر لانه. (از منتهی الارب).

ختم. [خ ُ ت ُ] (ع اِ) ج ِ خِتام که جای پیوند مفاصل اسب است. (از منتهی الارب) (متن اللغه) (معجم الوسیط). || ج ِ خِتام و آن گلی است که بدان نامها مهر کنند. (از متن اللغه).

ختم. [خ َ] (اِخ) دهی است از دهستان سربنان بخش زرند کرمان واقع در 52 هزارگزی شمال خاوری زرند و هشتهزارگزی خاور راه مالرو زرند- راور. این ناحیه کوهستانی و سردسیر دارای شصت سکنه میباشد که فارسی زبانند. آب آنجا از قنات و محصولاتش غلات و حبوبات است اهالی به کشاورزی گذران میکنند و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج هشتم).

فرهنگ عمید

ختم

مجلس سوگواری و یادبودی که پس از مردن کسی برای او برپا می‌کنند،
پایان، انجام، آخر،
(اسم مصدر) به پایان رسیدن، پایان یافتن، تمام شدن،
[مجاز] قرآن یا دعایی که تمامی آن در یک مجلس خوانده می‌شود،
(صفت) بسیار زرنگ و حقه‌باز: ختم روزگار،
(اسم مصدر) [قدیمی] مهر کردن نامه یا چیز دیگر،
* ختم قرآن: تلاوت قرآن از ابتدا تا انتها،


حبل المتین

رسن محکم، رشتۀ محکم،
شریعت اسلام،
قرآن،

فرهنگ فارسی هوشیار

حبل المتین

استوار، رشته محکم

فرهنگ فارسی آزاد

حبل المتین

حَبْلُ الْمَتِین، ریسمان محکم و استوار و آنچه که در تشبیه برای حفظ و نجات بدان چنگ زنند و متمسک گردند مثلاً در مقامی دیانت و در مقامی کتاب آسمانی (قرآن) و احکام الهی می باشد،

معادل ابجد

ختم المتین

1571

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری